- ۱۵ خرداد ۱۳۹۴ , ساعت ۱۹:۵۸
- 1,838 views
- ثبت یک دیدگاه
- چاپ مطلب
اولین تاکسی بانوان
با توجه به فعالیتی که در جاهای مختلف داشتم و مشکلاتی که خانمها عنوان می کردند و مشکلاتی که در جامعه بود، به دنبال ایدهای بودم که بتوانم برای بانوان شغل ایجاد کنم؛ سال ۸۰ به فکر تأسیس تاکسیسرویس ویژه زنان افتادم. رانندگی میدانستم و گواهینامه پایه ۱ داشتم و تصورکردم یک زن میتواند یک شرکت حملونقل با رانندههای زن داشته باشد.
جمیله صادقی متولد ۱۳۳۷/۱/۱ در شهر کرج و در یک خانواده ۱۰نفره است. ۸ خواهر و برادر دارد و چون اصالتا کرجی است علاقهای به ترک این شهر ندارد. کارشناس مدیریت دولتی است و در کنار آن تحصیلات حوزوی هم کسب کرده است. وقتی ۱۳ سال داشت،پدر کشاورزش از او به عنوان مباشر مالی کمک میگیرد و میخواهد که حسابرسی ۳۰-۴۰ کارگرش را انجام بدهد.
از کی شاغل شدید؟
زمان انقلاب ۲۰ ساله بودم. قبل از اینکه بیرون از خانه کار کنم و زمانیکه منزل ما در شهید مظاهری کرج بود، ماشین بافت داشتم و همراه با مادر شهید سعید سحرخیز برای رزمندگان جبهه و جنگ شال و کلاه و لباس میبافتم.
تحصیل هم میکردید. خانهداری و تحصیل همزمان برای شما سخت نبود؟
سال ۶۲ درس حوزه را شروع کردم و در کنارش به تحصیلات دانشگاهم پرداختم. سال ۷۰ همزمان با اینکه سال آخر تحصیلات حوزه بودم دخترم متولد شد.
بعد از تحصیلات بلافاصله وارد محیط کار شدید؟
بعد از اتمام تحصیلاتم مسئول کتابخانه دارالعلوم فاطمیه در کرج شدم، پس از آن مدت ۸ سال در ارشاد کرج مسئول واحد بخش هنرهای تجسمی و نمایشی شدم.
آن زمان کرج استان نبود. بعد از فعالیتم در ارشاد وارد فرمانداری کرج شدم و سپس مدت ۱۰سال مشاور فرماندار وقت، آقای حسین علی ضیائی بودم. همچنین مدیر عامل کانون فرهنگی شهرستان هم بودم و در دفتر امام جمعه فعالیت میکردم. سال ۸۰ بود که از کار دولتی منفک شدم.
چرا شرکت حملونقل بانوان را راه انداختید؟
با توجه به فعالیتی که در جاهای مختلف داشتم و مشکلاتی که خانمها عنوان می کردند و مشکلاتی که در جامعه بود، به دنبال ایدهای بودم که بتوانم برای بانوان شغل ایجاد کنم؛ سال ۸۰ به فکر تأسیس تاکسیسرویس ویژه زنان افتادم. رانندگی میدانستم و گواهینامه پایه ۱ داشتم و تصورکردم یک زن میتواند یک شرکت حملونقل با رانندههای زن داشته باشد. با این انگیزه و برای اثبات تواناییهای زنان مکان مناسبی اجاره کردم و از رانندگان زن که مایل به همکاری بودند، با داشتن شرایط مد نظرم دعوت به همکاری کردم و بالاخره توانستم در سال ۸۰ مجوز اولین تاکسی سرویس زنان به نام «یاس» را در ایران ثبت کنم.
کار سختی به نظر میرسد! نترسیدید و ادامه دادید؟
به این شغل به عنوان یک نیاز نگاه میکردم. خانمها توانمند و پرانرژی بودند و باید زمینهای برای کار آنها فراهم میشد تا بانوانی که میتوانند کار کنند از این فرصت شغلی استفاده کنند. خیلیها این شغل را مردانه می بینند اما باید توجه داشت که زمانی یک خانم با توان و انرژی میتواند این کار را انجام دهد چرا وارد این حوزه نشود؟
زمانی که شرکت به ثبت رسید، چون کار جدیدی بود زمان میبرد تا این شغل معرفی بشود و بین مردم جا باز کند. روزهای اول با ۱۰-۱۵ راننده شروع کردیم؛ استقبال تا جایی بود که رفتهرفته ۱۰۰ خانم در این تاکسی سرویس شاغل شدند. تا آن زمان به خانمها کارنامه تاکسی داده نمیشد. اما زمان مدیریت آقای ربیعیان و با موافقت شورا و شهرداری در تاکسیرانی، به بانوان کارنامه تاکسیرانی اعطا شد و خانمها سرویس مدارس شدند. استقبال خانمها و خانوادهها از سرویس مدارس خوب است چون علاوه بر سرگرمی برای بانوان میتواند منبع درآمد هم باشد.
سال ۸۲ مدیر عامل اتوبوسرانی حاج داوود شعبانی مجوز داد که خانمها روی اتوبوس در خط مترو دانشگاه مشغول به کار شوند. ۵ دستگاه اتوبوس و ۵ دستگاه تاکسی هم به ما داده شد. استادان و دانشگاهیان از کار خانمها رضایت داشتند و کمکم بحث تاکسیرانی و زمینهای که بانوان بتوانند کار کنند مطرح شد.
طرح شما در رسانهها هم بازتاب داشت؟
بعد از ثبت اولین تاکسیسرویس ویژه بانوان در ایران در نمایشگاههای مختلف شرکت داشتم و یک غرفه برای ارائهی نحوهی سرویسدهی و فعالیتهای تاکسی سرویس به من داده شد.
همزمان در این نمایشگاه خبر اولین تاکسی سرویس زنان با مدیریت یک زن در ایران توجه بسیاری کشورهای خارجی را جلب کرد. خبرنگاران و روزنامهنگاران از ۱۵ کشور جهان برای تهیه فیلم و گزارش به ایران آمدند و مرا به عنوان اولین زنی که در ایران دست به ابتکاری جالب و ایدهای بزرگ زده است در رسانههای امریکا، کرهی جنوبی، کرهی شمالی، ترکیه، فرانسه، ایتالیا، ژاپن و… مطرح کردند.
طرحم از سیما پخش شد، ژاپن و آلمان عین طرحم را در داخل کشورشان اجرا کردند، شبکه العربیه فیلم تهیه کرد، خبرگزاریهای دنیا اعم از امریکا برای تهیه گزارش به ایران آمدند.
دریکی از همین مراسمها یک خانم آمریکایی که مادرش آمریکایی و پدرش ایرانی بود با من مصاحبه کرد و این طرح را در کشورش به اجرا رساند.
یکی از سختیهای راه اندازی یک کسبوکار رقابت با رقبای پیشین حاضر در میدان است. رقبای شما آقایانی بودند که به شغلشان به چشم شفلی مردانه نگاه میکردند و اختمالا خوششان نمیآمده خانمها همکارشان بشوند. چه اتفاقی افتاد؟
با توجه به مشکلات بانوان و اینکه دیگر چندان به شغلهایی مثل آرایشگری و خیاطی تمایل نشان نمیدادند این طرح را انتخاب کردم. مردها اوایل قبول نمیکردند و فکر میکردند یک سال کار میکنیم و این طرح جمع میشود؛ به عنوان یک شغل به آن نگاه نمیکردند و فکر میکردند ما ماندنی نیستیم و محو میشویم، اما من ثابتقدم در این راه ماندم. در سالهای ۸۲، ۸۵، ۸۶ کارآفرین نمونهی سال در کشور شدم.
اگر به گذشته باز گردید باز هم این مسیر را انتخاب میکنید؟
خیر احتمالا تجدید نظر میکنم و راه دیگری را در پیش میگیرم.
نوشتن دیدگاه
شما میتوانید از تصاویر مخصوص خود در قسمت نظرات استفاده نمایید برای اینکار از وب سایت آواتارکمک بگیرید .