سیده فاطمه مقیمی: کارآفرینی صبور

چاپ

سیده فاطمه مقیمی (چنانکه خود اصرار دارد، اینگونه و کامل خطاب شود) مدیرعامل شرکت حمل و نقل و کشتیرانی بین المللی سدیدبار و عضو اتاق بازرگانی تهران، گفته می شود که ثروتمندترین زن ایرانی است. نام او در میان میلیاردهای ایران که چندی پیش منتشر شد، در رتبه هشتم قرار دارد. او در سال ۱۳۳۷ به دنیا آمده است و با زبان های انگلیسی و ترکی آشناست. به کار کردن عشق می ورزد و روزانه ۱۶ تا ۱۸ ساعت کار می کند! حدود یکصد نفر در مجموعه او مشغول به کار هستند.

او در سال ۱۳۵۸ پس از اتمام دوره تحصیلات دانشگاهی در رشته مهندسی عمران به ایران بازگشته است. اتفاقات بهمن ۵۷ جامعه ایران را چنان تکان داده بود که مقیمی هیچ شانسی برای فعالیت در رشته ای که تحصیل کرده بود، نیافت. در فروردین ماه ۵۸ و به صورت کاملا تصادفی زندگی او در مسیر دیگری قرار گرفت. وی در نوبت باجه تلفن برای تماس با آگهی دهندگان استخدام، با خانمی آشنا شد که او را برای کار در شرکت یکی از اقوام خود معرفی کرد. او به عنوان مترجم در یک شرکت بین المللی مشغول به کار شد، حرفه ای جدید که در روزهای نخست چندان هم به نظر جذاب نمی آمد. با این حال او کم کم وارد مقوله تخصصی تر کار می شد و مدام از سوی مدیریت مربوطه مورد تشویق قرار می گرفت.

چندی بعد و با تعطیلی شرکت وی مجبور به ترک شرکت شد، اما چون علاقه بسیاری به این کار پیدا کرده بود، تصمیم گرفتـ تا در شرکتی مشابه وارد کار شود. در آن زمان بیش از ۵۰-۴۰ شرکت حمل و نقل بین المللی در کشور وجود نداشت.

بنابراین سندیکای شرکت‌های حمل و نقل را از طریق وزارت راه و ترابری پیدا کردم. به آن سندیکا مراجعه و برای شروع فعالیت اعلام آمادگی کردم. با قابلیت هایی که پیدا نموده بودم، ظرف مدت کوتاهی مدیر داخلی یک شرکت حمل و نقل که ۱۵۰ کامیون در اختیار داشت، شد. این فعالیت تا سال ۱۳۶۲ ادامه پیدا کرد، در این اثنا سیده فاطمه مقیمی ازدواج کرد و صاحب نخستین فرزند (پسر) خود شد. او در تمام مدت بارداری به موقع سرکار حاضر بود و در زمان وضع حمل مستقیماً از محل کار به بیمارستان منتقل شد. علیرغم وضعیت وخیم و نیاز به استراحت ظرف مدت دو هفته پس از زایمان سرکار خود حاضر شد. علاقه مفرط به کار و پشتکار بی نظیر او، همسرش را واداشت تا مشوق او برای ایجاد کاری مستقل شود.

او به وزارت خانه مربوطه مراجعه و تقاضانامه تأسیس شرکت حمل و نقل بین المللی را ارایه داد. او در این مسیر با ناباوری و تمسخر روبرو و بارها تقاضانامه اش مردود شد. او خود می گوید: به تمسخر گرفتن این باور که یک زن می‌خواهد به حوزه نفوذ ناپذیر مدیریت حمل و نقل رسوخ کند، غیر قابل انکار بود. من هم جوان بودم و هم تحصیل کرده، در مجموعه صنفی که اکثرا یا با دارایی کامیون، یا با وراثت مدیر چنین مجموعه هایی بودند و بسیار اندک بودند افراد تحصیل کرده که به این شغل مشغول باشند. بنابراین کاری بود بسیار سنتی و غیر قابل نفوذ برای بانوان.
او خاطره ای از روزهای سماجت خود برای اخذ نتیجه دارد: یک روز در مراجعه به وزارت بازرگانی، جهت درخواست کارت بازرگانی، مدیر مسئول وقت (لازم به یادآوری است در آن مقطع، درست پس از پیروزی انقلاب، جو حاکم در ادارات و محدودیت حضور بانوان در صحنه کار بخصوص بخش خصوصی بسیار بارز بود) به محض اطلاع از درخواست من اعلام کرد که همسر وی مدیر یک مجموعه آموزشی است و نیاز به یک دبیر جهت تدریس حرفه وفن دارد! پس من می توانم در آن مجموعه به کار مشغول شوم و بنابراین هیچگونه دلیلی جهت پذیرش درخواست کارت بازرگانی من وجود ندارد!

او اما شکست نخورد و تسلیم نشد. هرگاه که جواب منفی شنید با توان بیشتری به دنبال شروع مجدد بود. در نهایت تلاش‌های مستمر او جواب داد و در تاریخ ۲۱/۸/۶۳ به عنوان اولین زن مدیرعامل شرکت‌های حمل و نقل بین المللی توانست مجوز ثبت را از وزارت راه و ترابری با امضای مدیریت وقت اخذ کند.

او کار خود را از یک اتاق در دفتر کار همسرش آغاز کرد. به‌زودی سیل رانندگان که در چند سال کارکرد صادقانه با او آشنا شده بودند، به سوی شرکت روان شد. تلاش ۲۴ ساعته به زودی محل بزرگتری را برای شرکت طلب می کرد، بنابراین ۱۲ متر تبدیل به یک واحد ۱۲۰ متری شد و تعداد پرسنل نیز افزایش یافت. سفرهای بین شهری آغاز شد و او نسبت به احداث نمایندگی در کلیه مرزهای ورودی و خروجی کشور و همچنین شهرهای بزرگ که بخصوص گمرک مرزی داشتند اقدام کرد. سفر به کشورهای اروپایی را آغاز و نسبت به اخذ نمایندگی از کشورهای مختلف اقدام کرد. او تحصیلات خود را در رشته مدیریت حمل و نقل در دانشگاه آزاد اسلامی ادامه داد.

او با هدف نزدیکی روحی بیشتر بین مدیریت و افراد زحمتکش در سال ۱۳۶۸ تصمیم گرفت گواهینامه پایه یکم رانندگی دریافت کند.  این بار هم با برخورد مسئولین اداره راهنمایی و رانندگی برخورد کرد که حاضر به پذیرش مدارک او نبودند، با این حال باز توانست تا به عنوان اولین زن پس از انقلاب گواهینامه پایه یکم رانندگی دریافت کند. پس از تولد دومین فرزندش (دختر) در سال ۱۳۶۹ در کمتر از ۱۵ روز به پشت میز کارش برگشت. در این دوران بود که فعالیت‌های خود را از چهار دیواری شرکت فراتر برد و تصمیم گرفتم تا حضور در صحنه‌های اجتماعی صنفی را پررنگ تر نماید.

او در سال ۱۳۷۷ برای اولین بار در انتخابات سندیکا که حال دیگر با نام انجمن سراسری شرکت‌های حمل و نقل بین المللی شناخته شده بود، خود را نامزد حضور در هیات مدیره کرد و با حمایت صنف توانست برای یک دوره سه ساله عضو هیات مدیره شود. در سال ۱۳۸۰ انتخابات تجدید و وی مجدد به عضویت هیات مدیره درآمد. شرکت تحت مدیریت وی در سال ۱۳۸۲ به عنوان شرکت نمونه در امر حمل و نقل بین المللی از طرف وزارت راه وترابری معرفی شد. در انتخابات سال ۸۴ برای بار سوم به عضویت هیات مدیره در آمد.

او می گوید: در طی چند دهه فعالیتم در این صنف با ناهنجاری‌ها، کشمکش‌ها، تهدیدها و برخوردها و مانع‌ها و مانع‌‌تراشی‌ها روبرو بودم و چندین بار محموله های در دست مسئولیتم نابود شد، واژگون شد، سرقت شد، آتش گرفت و متأسفانه پوشش بیمه‌ای کافی نیز جهت جبران خسارت نبود. مصایب کشیدم، به دادگاهها، تعزیرات و مراجع قضایی با حکم جلب فراخوانده شدم، احضار شدم، دفاع کردم و در نهایت تبرئه شدم. بسیار کابوس‌ها، بی‌خوابی‌ها، طی جاده تا رسیدن به شهر و شهرستان مرزی برای دفاع در دادگاه از خودم، حمل جنازه راننده و سپردن به خاک، اعلام مصیبت به خانواده و سرپرستی خانواده‌ها در غیاب رانندگان و … . آرزوهایی هنوز مانده تا این صنعت به مقصد رسانده شود، برای زنان این مرز بوم که به راحتی مردانه ترین کارها را نیز با مدیریت زنانه مدبرانه، کارسازتر و سهل تر می نمایند.

فاطمه مقیمی هر روز بعد از بیدار شدن، یک سری کارهای روزمره را انجام می دهد. صبحانه می خورد و بعد به همراه همسر از خونه خارج می شود. ساختمانی را که دفتر وی و همسرش در آن واقع است، خود او به نشانه تحصیل در رشته مهندسی عمران طراحی کرده و ساخته است. او روز را با کارهای شرکت، تماس ها، ملاقات ها و … به آخر می رساند. او تنها زن عضو اتاق بازرگانی تهران و نیز رییس شورای زنان بازرگان و عضو انجمن زنان کارآفرین است. اینها علاوه بر کارهای شرکت سدید بار است که وی مسوولیت آن را برعهده دارد. فعالیتهای مدنی و اجتماعی را نیز در کنار حرفه خاص خود به پیش می برد. او به طور متوسط ۱۲ ساعت را بیرون از خانه می گذراند. در خانه هم کارهای نظافت، پخت و پز، اتوکشی و … را انجام  می دهد.

خانه داری را همیشه قسمتی از زندگی خود می داند و وقتش را برای کارها تقسیم می کند. مقیمی می گوید: گاهی اوقات وقتی به خانه می رسم، قبل از عوض کردن لباس، قابلمه را روی اجاق می گذارم. دوست دارم این کارها را به شکل سنتی انجام بدهم. هنوز کف خانه را با دستمال تمیز می کنم! به دستانم نگاه کنید، معلوم می شود! خانۀ من نسبتاً بزرگ است ولی همیشه تمیز نگهش می دارم. با این حال خوشم نمی آید به من بگویند خانه دار، حتی خوشم نمی آید بگویند زن. قبل از هر چیز و بیشتر از هر چیز می خواهم یک “آدم” باشم. او در زمان استراحت فکر می کند! و از کار کردن با کامیونداران لذت می برد.

رضا یادگاری و مهشید سنایی فرد بنیانگذاران مجموعه کتاب های کارآفرینان بزرگ ایرانی، زندگینامه سید فاطمه مقیمی را با همکاری مرکز کارآفرینی دانشگاه صنعتی شریف به عنوان کتابی درسی تحت عنوان کارآفرینی به شیوه سیده فاطمه مقیمی، اولین بانوی بنیانگذار صنعت حمل و نقل و کشتیرانی خصوصی در ایران نوشته و منتشر کرده اند.

گردآوری:فرنام نامور